ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پدر - داستان کوتاه



xplod33
23rd November 2012, 19:39
پدر - داستان کوتاه
روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من.

پدر جا خورده و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من.

پدر بغض کرد ودوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من .

پدر ازجابلند شد چند قدم باناراحتی و اشک از پسرش دور شد و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت تو ...

پدر گفت چون من ناراحت شدم گفتی من قویترم ؟

پسر گفت نه آن سه باری که گفتم من از تو قویترم چون دستت روی شانه ام بود پشتم به کوهی مثل تو گرم بود اما وقتی دستت را

برداشتی دیدم بی تو چیزی نیستم .

M.Salehi
23rd November 2012, 20:14
با تشکر
از دوست خوبمون که این مطلب رو ارسال کردند
خواهشا برای پدرایی که از پیشمون رفتن یه فاتحه بفرستید و برای اونایی که در قید حیاط هستند آرزوی سلامتی بکنید
انشالله خدا هیچ فرزندی رو بی پشت پناه نکنه ..................آمین

شهریار
23rd November 2012, 20:46
پدر يعني : محبت ، دوست ، همراز
پدر يعني : ترانه ، عشق ، آواز
پدر يعني : صبوري ، استقامت
تلاش و كوشش و معيار طاقت
پدر يعني : مروت ، مرد خانه
پدر يعني : چراغ‌ آشيانه
.................................................. .....................


ای پدر ...

آسمان ، پر ستاره ، ای پدر ، ماه شب من
ای که ذره ذره ی عشقت ، همدم تنهایی من
در میان دست گرمت ، یک بغل عشق و صداقت
رنگ چشمان قشنگت ، رنگ دریای حقیقت
آب دادی ، تا برویم ، خار گشتی ، تا ببالم
خود فدا گشتی همیشه تا نبینم من ضلالت
مثل تو شیدا ندیدم ، ای ستاره ی امیدم
ای تو تنها موج دریا ، بی تو بودن را نبینم
آسمان پر ستاره ، ای پدر ، بال و پر من
ای تو بهترین بهانه ، ای پدر زندگی من

M.Salehi
23rd November 2012, 20:59
سلام
برای اینکه حقه مادر هم خورده نشه این متن هم تقدیم به همه مادران عزیز



گفتم مادر! ...
گفت: جانم
گفتم درد دارم! ...
گفت: بجانم
گفتم خسته ام! ...
... گفت: پريشانم
گفتم گرسنه ام! ...
گفت : بخور از سهمِ نانم ... ... ... ...
گفتم كجا بخوابم! ... گفت: روي چششمانم
اما يك بار نگفتم: مادر من خوبم شادم...!
هميشه از درد گفتم و از رنج

به سلامتي مادر واسه اينكه ديوارش از همه كوتاهتره!
به سلامتي مادر بخاطر اينكه هيچوقت نگفت من هميشه گفت بچه هام...
به سلامتي مادر بخاطر اينكه هميشه از غمهامون شنيد اما هيچوقت از غمهاش نگفت
به سلامتي مادر بخاطر اينكه از سلامتيش براي سلامتي بچه هاش هميشه گذشته
به سلامتي مادر بخاطر زندگي كه همراه با شادي و اميد و مهربوني بهمون ميده
به سلامتي مادرچون هيچوقت خستگيشو به رخمون نميكشه و ازش گلايه اي نميكنه
به سلامتي مادر چون اگه خورشيد نباشه ميشه گذرون كرد اما بدون حضور مادر زندگي يه لحظه هم معني نداره...

dariushm1370
23rd November 2012, 21:03
بله دوستان
پدر یعنی همه چی
تا وقتی هست هیچی نمیفهمی وقتی میره میفهمی چی شده!
من تازه تو این یه ساله فهمیدم چه بلایی سرم اومده.

victor_2sp
23rd November 2012, 22:45
راحت نوشتیم :بابا نان داد.
بی آنکه بدانیم بابا برای نان همه ی جوانیش را داد.نثار همه ی باباهای رفته فاتحه.