.تعمیـــرکاران کیان ست (kiansat.tv)تابع قوانین -جمهموری-اسلامی ایران میباشد و ارسال هر گونه مطلب سیاسی،مذهبی،غیراخلاقی و خرید و فروش متعلقات ماه-واره و دیگر موارد مجرمانه ممنوع میباشد وبا کاربران خاطی به شدت برخورد میگردد انجمن فقط تعمیرات لوازم الکترونیک میباشد...













سلام مهمان گرامی؛
به کیان ست خوش آمدید برای مشاهده انجمن با امکانات کامل می بايست از طريق این لینک عضو شوید.

https://teranzit.pw/uploads/14469017281.png
پیام خصوصی به مدیریت کل سایت ........... صفحه توضیحات و شرایط گروه ویژه ........... ...........
ارتباط تلگرامی با مدیریت سایت ................. ایدی تلگرام suportripair@ .................
صفحه 4 از 19 نخستنخست 1234567891011121314 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 185

موضوع: ::..تایپیک کلوپ هواداران رئال مادرید..::

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1


    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل سکونت
    فارس
    شغل و حرفه
    آزاد
    سن
    47
    نوشته ها
    5,438
    تشکر ها
    7,585
    19,314 سپاس از4,292 پست

    پیش فرض

    "در بارسا ، 10 نفر برای مسی بازی می کنند اما در رئال برای مسعود ، این طور نیست "

    مرجع خبري رئال مادريد: مصطفی اوزیل ، پدر بازیکن آلمانی رئال مادرید در مصاحبه با روزنامه آلمانی والت ام سونتاگ گفت که پسرش هنوز نتوانسته توانایی های واقعی خود را ارائه داد :" به سبک بازی بارسلونا نگاه کنید ، در آن جا 10 نفر برای مسی بازی می کنند . در رئال مادرید هم مسعود شماره 10 است اما بقیه برای او بازی نمی کنند."

    Click here to enlarge

    در بخشی از این مصاحبه مفصل ، مصطفی اوزیل ، می گوید که " پسرم در هر بازی بین 12 تا 14 کیلومتر می دود ، توپ را جمع می کند و خوب پشت مهاجم آماده می شود . این نیاز به انرژی زیادی دارد . اما در آینده باید بیشتر مرکز ثفل تیم باشد ."

    پدر شماره ده رئال ماردید در مورد بازی جمعه آینده تیم ملی آلمان برابر ترکیه هم صحبت کرد و گفت :" بازی خاصی است . جو فوق العاده ایست و البته بردن در آن جا مشکل است . نمی توانم سوتهای مردم ترکیه برای اوزیل را کنترل کنم . می توانم تا حدودی درکشان کنم ."

  2. 3کاربر از ali6741 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    abady (4th October 2011),elc.rgb (18th October 2011),hamed_p (4th October 2011)

  3. #2


    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل سکونت
    فارس
    شغل و حرفه
    آزاد
    سن
    47
    نوشته ها
    5,438
    تشکر ها
    7,585
    19,314 سپاس از4,292 پست

    پیش فرض

    داغ شدن بحث انتخاب از میان هیگوائین و بنزما با درخشش ال پیپیتا

    مرجع خبري رئال مادريد: یک بار دیگر، هیگوائین در رئال مادرید تبدیل به یک بازیکن کلیدی شد . او خود را یک مهاجم بزرگ نشان داد که می تواند در لحظات کلیدی خودی نشان دهد . بدون بنزمایی که دو هفته مصدوم است ، مورینیو به ال پیپیتا اعتماد کرد تا بازیکن آرژانتینی، هت تریک کند. نمی توانست پاسخی بهتر از این به اعتماد مربی بدهد .

    Click here to enlarge

    عملکرد فوق العاده بازیکن آرژانتینی در کورنیا ، بحث ها در مورد خط حمله رئال مادرید و گزینه انتخابی مورینیو ، افزایش پیدا کرده است.
    هیگوائین یا بنزما ؟ بازیکن آرژانتینی با سه گل فوق العاده ای که به اسپانیول زد، بحثی باقی نگذاشت. اما بازیکن فرانسوی پیش از مصدومیتش ، بهترین چهره خود را ارائه داد . او در لالیگا توانسته بود خوب بازی کند و سه گل بنزد و در چمپیونزلیگ هم به خصوص برابر آژاکس عالی بود و نه تنها گل زد ، بلکه در بازی تیمی هم نقش زیادی داشت . بنزما ، پس از وقفه بازیهای ملی به تیم بر می گردد تا کار مربی پرتغالی برای انتخاب از میان این دو مهاجم آماده ، سخت تر و سخت تر شود .

    هیگوائین اما بازی را با توپ آن ترک کرد! با لبخند معمولش و در حالی که ایکر ، مارسلو و کریستیانو او را در آغوش گرفتند و به این بازیکن تبریک گفتند . خودش گفت :" هیجان زده هستم . به چنین بازی خوبی پس از این مشکلاتی که داشتم احتیاج داشتم . خوشحالم چرا که توانستم روند رو به رشدی داشته باشم . "

    بازیکن آرژانتینی با سه گلی که زد امیدوار است که با فراموش کردن ماه های اخیر ، شروع تازه ای داشته باشد . او از زمانی که از فصل گذشته از مصدومیتش ریکاوری کرده ، همیشه زیر سایه بوده و شرایط نامناسبی داشته است .

    اما ال پیپیتا بازی به بازی همه تلاشش را کرد تا بتواند که به آن چه که در گذشته بود ، بازگردد . او فاقد سرعت لازم بود و نمی توانست گل بزند اما پریشب به هر دوی آنها رسید . شماره بیست رئال مادرید همان بازیکنی بود که همه انتظارش را داشتند .

    هیگوائین با هت تریک برابر اسپانیول ، سومین هت تریک لالیگایی خود را برای رئال مادرید انجام داد . آخرین بار مربوط به هفته سی و سوم فصل گذشته برابر والنسیا می شد . دفعه قبلش هم برابر وایادولید در فصل 10-2009 بود . هر سه بازی خارج از خانه بودند . او سابقه زدن چهار گل به مالاگا در یک بازی را هم دارد .

    هیگوائین تا کنون در لالیگا پنچ گل زده است . زیاد نیست اما زیاد هم بازی نکرده است . در واقع ، یکی از تاثیرگذار ترین مهاجمان لالیگا با متوسط هر 43 دقیقه یک گل بوده است . فقط هرنان پرز ، هافبک ویارئال با هر 31 دقیقه یک گل بالاتر از اوست . مسی با هر 61 دقیقه یک گل ، در جایگاه سوم است .

    هیگوائین امیدوار است به این روند ادامه دهد و در آینده ، فرصت بیشتری برای بازی کردن پیدا کند . این مهاجم می داند که هنوز جای زیادی برای پیشرفت دارد .

  4. 3کاربر از ali6741 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    abady (4th October 2011),elc.rgb (18th October 2011),hamed_p (4th October 2011)

  5. #3


    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل سکونت
    فارس
    شغل و حرفه
    آزاد
    سن
    47
    نوشته ها
    5,438
    تشکر ها
    7,585
    19,314 سپاس از4,292 پست

    پیش فرض

    مرجع خبري رئال مادريد: خوزه کایخون ، بازیکن اهل "موتریل" رئال مادرید ، یکی از میهمانان هفتگی رئال مادرید تی وی در برنامه ای تحت عنوان "کایخون واقعی " بود .


    Click here to enlarge

    آهنگ انتخابی تو برای آغاز مصاحبه ،Háblame از "مالو" است. عصر بخیر و به رئال مادرید تی وی خوش آمدی.
    عصر بخیر. مرسی!

    به نظرم بهتر است مصاحبه را با صحبت کردن در مورد مدل موهای تو شروع کنیم. من هرگز موهایی به این پرپشتی ندیده بودم!البته این یک شروع خیلی غیر مرسوم برای شروع مصاحبه است ...
    بله ، درست است که برخی افراد به موهای من حسادت می کنند ...

    خب ، چرا این آهنگ را برای شروع مصاحبه انتخاب کردی ؟
    آن را دوست دارم چرا که مرا یاد زمانی می اندازم که شریکم ، مارتا را ملاقات کردم . ما به این آهنگ زیاد گوش می دادیم و خاطرات زیادی را به یادم می آورد .

    کمتر زوجی پیدا می شود که ترانه محبوبی داشته باشد . تو واقعا موسیقی اسپانیایی را دوست داری ، به خصوص فلامنگو ، ال باریو ، کامارون و ...
    بله مانند بیشتر آندلوسی ها من هم از فلامنکو خوشم می آید. ال باریو ، خواننده محبوبم از محل تولدم است. من کامارون را هم دوست دارم ولی مالو را انتخاب می کنم چون مرا خیلی یاد شریکم می اندازد.

    تو از موتریل هستی و همیشه به این افتخار کرده ای و این قابل توجه است .
    بله، موتریل و تمام آندلوس برای من خاص هستند. این برای من افتخار بزرگی است. من آنجا به دنیا آمدم. من واقعا منطقه ام را می شناسم و خود را یک آندلوسی اصیل می دانم. مردم همیشه می گویند که آندولسی ها به هنر و شوخ طبعیشان شناخته می شوند و این درست است. در رختکن ما آندلوسی هایی مثل سرخیو راموس را داریم و واقعا او را می شناسم و برای او احترام قائلم. ما با هم خیلی خوب هستیم به عنوان دوستان آندلوسی... همین قضیه باعث می شود که کمی متفاوت باشیم .

    پس چون شما یک آندلوسی هستید به هنر اهمیت زیادی می دهی اما کلا خیلی شوخ و بذله گو هم به نظر می رسی. آیا خوزه کایخون یک هنرمند است؟ یا بیشتر یک کمدین است؟
    خب...

    یا هر دوی آنها؟
    بله من از هر دو شمه هایی دارم. من بطور خاص یک شخص هنرمند نیستم ولی انسان شادی هستم . من حس شوخ طبعی خوبی دارم و همیشه روحیه خوبی دارم چرا که فکر می کنم شاد بودن در زنگی مهم است

    موتریل، زادگاهت چگونه بود؟
    من از ناحیه ی کایخون هستم ولی فامیلی ام ربطی به آن ندارد. من با برادرم در بیرون بازی می کردم. ما دوقلوییم و او برای من بیش از یک برادر ارزش دارد. او همیشه مرا حمایت کرده است. هم چنین در خانه ی مادربزرگم باغچه ای بود که دو درخت داشت که ما از آن به عنوان دروازه استفاده می کردیم. من با "آنتونی"و و "خوانمی" پسرعمویم آنجا بازی می کردیم. کودکی شادی را داشتیم. آن دوران یکی از بهترین دوران زندگی ام بودند و آن لحظات را کاملا با برادرم تقسیم کرده ام. او یک برادر فوق العاده و بهترین دوستم بود. من واقعا برای او ارزش قائلم و ما هر چیزی که در زندگیمان اتفاق می افتد را به هم می گوییم. فکر می کنم او یک شخص خارق العاده است. داشتن یک برادر دوقلو ، فوق العاده است .

    توضیح بده که محله کایخون ها چطور بود ؟
    خانه ی ما یک خانه ی معمولی بود که ایوان داشت و پله هایی داشت که به محله ای می خورد که همه عاشق فوتبال بودند. من و برادرم همیشه در حال بازی کردن بودیم. پدرم یک هوادار فوتبال واقعی بود و من وقتی 5 سال داشتم شروع به بازی کردن در یک تیم محلی در محله مادربزرگم کردم. پله پله من رشد کردم و به "موتریل" پیوستم. به اندازه کافی خوش شانس بودم که فوتبالم را ادامه بدهم.

    اگر اشتباه نکنم والدینت هنوز هم در همان خانه زندگی می کنند. اتاق خوزه کایخون جوان چگونه بود؟
    اتاق خواب من پر از پوستر های بازیکنان فوتبال بود. من هم چنین برچسب های فوتبال را هم جمع کرده بودم...

    برچسب های کدام بازیکنان؟
    خیلی! فیگو، رونالدو.... خیلی از بازیکنان که وقتی کوچک بودیم می خواستیم مثل آنها شویم ، چرا که همیشه بازیشان را می دیدم. من تصاویر خیلی از بازیکنان و چیزهای دیگری داشتم ولی بالاتر از همه ی آنها به فوتبال و ورزش بیشتر از همه آنها علاقه داشتم.

    اگر فرض کنی پسری هستی که به آن اتاق برگشتی تو چه آرزوهایی داری!؟
    من واقعا می خواستم فوتبالیست شوم. من روی آن از بچگی مطمئن بودم. وقتی یک بچه ی 6 ساله بودم تنها فوتبال را دوست داشتم و به این راه فکر می کردم. من و برادرم بازی کردن را خیلی زود شروع کردیم. فوتبال چیزی بود که ما را به هیجان وا می داشت و پله پله جلوتر آمدیم، و من خیلی خوش شانس هستم که امروز اینجا هستم.

    تو همیشه از برادرت و با هم بازی کردنتان حرف میزنی ولی من می خواهم درباره گروه دوستانت یعنی خاوی، رائول و کارلوس و... بیشتر حرف بزنی...
    بهترین دوستانم بودند ما وقتی خیلی کوچک بودیم در یک تیم بازی می کردیم. خاوی، رائول، کارلوس و ... ما با هم همیشه رفقای خوبی بودیم تا کنون. خاوی در مادرید زندگی می کند و ما هم دیگر را زیاد می بینیم. وقتی به موتریل یا گرانادا می روم رائول و کارلوس را هم می بینم. رائول و کارلوس را می بینم و با هم برای نوشیدنی به بیرون می رویم. آنها همیشه برای من جایگاه ویژه ای دارند و خواهند داشت.

    این خیلی مشکل است که درباره ی زندگی افرادی حرف بزنیم که راه متفاوتی را پیموده اند. تو یک فوتبالیست حرفه ای هستی و نسبت به دوستانت مزیت های بسیاری داری. آنها الان چه می کنند؟
    درس می خوانند.

    گفتن این حرف سخت است که دوستان تو الان زندگی معمولی ای دارند ولی برای مثال تو فردا در لیگ قهرمانان با رئال مادرید هستی؟ یا باید همه ی تیم ها را ببرید؟ آیا این برای شما سخت است؟
    بله، تا حدودی. ولی آنها همگی مشتاقند درباره آن چه برای من رخ می دهد. شاید دوستانم مثل من خوش شانس نبودند و شاید تا این جا نرسیده باشند ولی آنها مرا بسیار خوب می فهمند و واقعا حمایتم می کنند. وقتی به آنها گفتم که به رئال مادرید پیوسته ام یا درباره مسابقه لیگ قهرمانان با آنها صحبت می کنم آنها مرا درک می کنند. آنها برای من آرزوی موفقیت داشته اند و آنها خوشحالند که من و برادرم به این جا رسیده ایم.

    پس هنوز تماست را با آنها از دست نداده ای؟
    خیر . این که انسان متواضعی باشی و به بقیه احترام بگذاری بسیار مهم است. معتقدم که دوستان یکی از مهمترین بخش های زندگی اند، مانند والدین یا خانواده ات. پس هیچ گاه نباید دوستان خود را از دست بدهی چرا که خیلی از من حمایت می کنند .

    هیچ کدام از آنها در فوتبال از تو بهتر بودند ؟
    خب ...

    یعنی بهتر از بقیه بودی ؟
    همیشه گفته می شد که برادران کایخون یک چیز استثنایی دارند که دیگران ندارند.از هر کدام از دوستانم که بپرسید این را می گویند . اما آنها هم خوب بودند و تیم خوبی داشتیم که تقریبا همه چیز را می بردیم .

    با فوتسال شروع کردی ؟
    بله من فوتسالیست بودم. قبل از فوتبال 11 نفره فوتبال 7 نفره را هم تجربه کرده بودم.

    تو از خانواده ای می آیی که همگی مادریدیسمو هستند، و پدرت هم بازیکن حرفه ای بوده است....
    پدرم در "موتریل" کاپیتان بود و این دلیلی بود که من و برادرم را به سمت فوتبال هل می داد . وقتی کوچک بودیم او در یک تیم محلی بازی می کرد و من یادم است که یکشنبه ها ساعت 8 یا 9 صبح بازی می کرد. یادم است من و برادرم نیم ساعت قبل از بازی پدرم می رفتیم تا بازی او را ببینیم. قبل از این که او بازی کند من و برادرم به زمین می رفتیم و کمی با توپ بازی می کردیم!

    بهترین توصیه پدرت برای تو چه بود ؟
    بهترین نصیحتی که او به من داشت این بود که همیشه باید متواضع بود تا همه در زندگی و در فوتبال به تو احترام بگذارند. و در جلسات تمرینی باید طوری عمل کنی که انگار در حین بازی هستی .. اگر هر روز کار کنی در آینده مزد تلاشت را خواهی گرفت.

    این بسیار واضح است که تو خیلی به خانواده ات وابسته ای، پس بیا نگاهی به خانواده ات بیندازیم، و با والدینت "خوزه ماریا" و "انکارنی" آن را شروع کنیم. اگر اشتباه نکنم آنها در یک غرفه میوه فروشی در "موتریل مارکت" کار می کردند. در مورد آن دو و میوه فروشی شان بیشتر بگو....
    برای من و برادرم خیلی خاص هستند. میوه فروشی ما در "موتریل مارکت" خیلی خاص بود. از بچگی من و برادرم خیلی توسط آنها حمایت شدیم، آنها خیلی زود به محل کارشان می رفتند....

    چه زمانی؟
    6 یا 7 صبح. برای این که آنها باید می رفتند و میوه می خریدند تا میوه فروشی را آماده کنند. آنها فقط صبح و تا 2 بعد از ظهر کار می کردند. آنها هنوز میوه می فروشند و هنوز آنها بسیار برای من خاص و دوست داشتنی اند. آنها مرا رشد دادند و به مادرید آوردند، وقتی که 14 ساله بودم. آنها آخر هفته ها به مادرید می آمدند تا بازی های من و برادرم در هر مسابقات و در هر رده سنی ای ببینند. من همیشه به داشتن آنها افتخار می کنم و همیشه از آنها بخاطر حمایت هایشان ممنونم.

    پس به پدری که میوه فروش بود افتخار می کنی....
    این چیزی است که گفتم و همیشه هم خواهم گفت. هر کاری ارزش و مزد خودش را دارد، چه میوه فروش و چه یک سازنده ی ساختمان و یا هر شغل سختی ها و اهمیت خاص خودش را دارند و و مزد تلاش خود را خواهند گرفت

    از میوه فروشی چه چیزی به یاد داری؟ تو گفتی در میوه فروشی کمک هم می کردی... تو و برادرت آن جا چه کار می کردید؟
    ما باید صبح ها به مدرسه می رفتیم ولی قبل از آن آنجا می رفتیم؛ مادرم آنجا به ما کمی میوه برای زنگ تفریح می داد. ما همیشه از طرفداران پر و پا قرص میوه بودیم. وقتی مدرسه تمام می شد ما باید به میوه فروشی می رفتیم و صبر می کردیم تا کار والدینمان در میوه فروشی تمام شود. ما همیشه تلاش می کردیم کمی هم به آنها کمک کنیم. و وقتی کار آنها تمام می شد با هم به خانه می رفتیم و ناهار می خوردیم.

    باید خیلی افتخار کنند که به رویایت برای بازگشت به خانه ات ، رئال مادرید ، به عنوان یک بازیکن مهم رسیدی . به تو چه گفتند ؟
    بله. آنها خیلی هیجان زده شدند و در واقع این رویایی برای آنهاست که به تحقق پیوسته است. آنها می خواستند پسرانشان برای زندگیشان بهترین ها را داشته باشند. ما در راه درستی قرار داریم و به قسمتی از آرزوهایمان رسیده ایم. الان ما باید به کار کردن و جنگیدن ادامه دهیم تا والدینمان به داشتن ما و کارهایی که کرده ایم افتخار کنند.

    مادرت چطور؟ همیشه این گونه است که پدر شما را تشویق به فوتبال می کند ولی مادرها نگران وضعیت تحصیل هستند. مادرتان در مورد شما چگونه بود؟
    مادرم همیشه انتقاد می کرد و می گفت که همیشه به این تکیه نکنید که فوتبالتان حتما به سرانجام خوبی خواهد رسید ولی والدینمان با هم تفاهم داشتند. البته مادرم هم تا حدودی راست می گفت. در هر لحظه ای رویای فوتبالیست شدن می توانست تمام شود مثلا با یک مصدومیت جدی. ولی هم زمان ما به درس خواندنمان هم توجه داشتیم. و هر دو را به نحو احسن انجام می دادیم. ولی پدرم دید متضادی داشت. او همیشه مطمئن بود که پسرانش فوتبالیست های خوبی می شوند بر خلاف خودش که آن را به خوبی به پایان نرساند. ما روی فوتبال تمرکز داشتیم چون فکر می کردیم برای آن ساخته شده ایم و در آن موفق خواهیم بود... الان هم موفق هستیم.

    به تو می گویم که با مهارت هایت ، در میوه فروشی خیلی موفق می شدی . می توانستی به من چهار کیلو هلو ، حتی کالش را بفروشی.
    شک نکنید .

    دیگر فرد مهم در زندگیت ، "خوانمی" بود؟!
    برای من، برادرم یک فرد بسیار خاص است . او برادرم ، بهترین دوستم و همه چیز زندگیم است . وقتی بچه بودم ، همیشه با او بودم . در مدرسه ، فوتبال و لحظات خوب بود . کل زندگی ما با هم بود که زمان زیادی است و وقتی مادرید را ترک کردیم و او به مایورکا رفت و من به اسپانیول ، خیلی اذیت شدیم چرا که این یک تغییر بزرگ در زندگی های ما بود چرا که هر کدام از ما ، به راه جدایی رفت . اما با هم در تماس بودیم . اغلب صحبت می کردیم و تردیدی ندارم که برادرم ، بهترین چیزی است که در زندگیم داشته ام .

    جدایی از او برایت خیلی مشکل بود ؟ با هم در مدرسه و خانه بودید و سپس ناگهان فوتبال ، یکی را به بارسلونا برد و دیگری را به مایورکا .
    بله ، مشکل بود . چرا که وقتی "موتریل" را به مقصد مادرید ترک کردیم ، چهارده سال داشتیم . به مدرسه سک رفتیم و سپس همه چیزمان با هم بود . کل روز را با هم می گذراندیم و وقتی 18 ساله شدیم ، سنی که باید از مدرسه بیرون می رفتیم ، به یک آپارتمان با هم رفتیم . ما در چیزهای دیگری هم با یکدیگر سهیم بود . جیزهایی که زیبا و فوق العاده بودند . واقعیت این است ناچار بودن به جدایی از برادرت .. خب ، برای ما خیلی سخت بود چرا که او یک برادر عادی نبود که سن متفاوتی داشته باشد . ما دو قلو بودیم که خیلی خاص و احساسی تر از روابط معمول بود .

    کدام شوخیتان را فراموش نمی کنی؟
    خب ، در مدرسه کارهایی انجام می دادیم . وقتی بچه تر بودیم مشابه تر ، در طول امتحانات ، معلم ها را دست می انداختیم .

    چطور ؟
    امتحان هایمان را با هم عوض می کردیم یا مثلا زمانی که معلم ، حضور و غیاب می کرد ، خوزه را صدا می زد و برادرم می گفت :" حاضر ! " از این جور کارها . اما فقط شوخی می کردیم و قصد اذیت کردن کسی را نداشتیم .

    وقتی بچه بودید ، زود غدا می خوردید تا به فوتبال برسید ؟
    بله ، چون که می خواستیم فوتبال بازی کنیم . هر دقیقه فرصتی که برای بازی داشتیم فوق العاده بود . این بخش ، محبوب ترین و خوشحال ترین بخش روز ما بود .

    به من گفته اند که دانش آموز بدی نبودی اما در ریاضی زیاد خوب نبودی .
    بله ، بله . هم برادرم و هم من ، دانش آموزان خوبی بودیم اما در ریاضیات افتضاح بودیم .

    بچه های شیطونی بودید ؟
    بله

    از کاروالیو پرسیدم و او گفت که وقت شناس و خجالتی بوده است ... او در سن هشت سالگی مثل حالا که 33 سالش است ، بوده است .
    خب ، شاید به این خاطر بوده که کمی تنها بوده است اما برادرم و من خیلی شیطنت می کردیم و بچه های واقعا بدی بودیم .

    گفتی که رفتن به بارسلونا در حالی که برادرت به مایورکا رفت برایت خیلی سخت بوده است . حالا هم لحظات سختی باید داشته باشید چرا که تو در سطح حرفه ای بالاتری از او هستی ..
    بله ، اما او را بازیکن فوق العاده ای می دانم .

    او اکنون در هرکولس است .
    بله ، نه به خاطر این که برادر من است بلکه به خاطر این که توانایی هایش را نشان داده و بیشتر هم نشان خواهد داد . به نظرم دوران خوبی در انتظارش است . او بی تاب این فصلش در "آلیکانته" با "هرکولس" است و با او هر روز صحبت می کنم ، به او روحیه می دهم ، همین طور از او روحیه می گیرم . او هیچ گاه نا امید نمی شود و همیشه او را تشویق می کنم تا روز به روز بهتر شود .

    تو به "خوانمی" خیلی کمک می کنی اما آیا او هم به تو کمک می کند ؟ چه کسی است که مثلا زنگ بزند و بگوید خوزه ، دیروز خوب نبودی ، باید فلان مدل باشی ...
    پدرم این کار را می کند چرا که من و سبک بازیم را خوب می شناسد و همیشه می داند که چه زمانی خوب یا بد بازی می کنم . وقتی بد بازی می کنم ، او به من می گوید و برادرم هم انتظارات زیادی از من دارد . وقتی خوب باشم به من می گوید و وقتی بد باشد می گوید چطور اشتباهاتم را تصحیح کنم . من از آن دست بازیکنانی هستم که هرگز نا امید نمی شوم و وقتی شرایط به نفعم نیست سعی می کنم که توجهم را بیشتر کنم .

    جدا از همه شیطنت ها ِ یک فرد دیگری هست . یک فرد باهوش که تعادل ایجاد می کند . خواهرت ، "ونسا".
    بله ، اما سخت بود که بتواند در کودکی از ما مراقبت کند چرا که ما شیطون بودیم و این کمی بد بود . اما "تاتا" که این گونه صدایش می کنیم ، همیشه در کنار ما بود و به ما کمک می کرد . او برای ما خیلی مهم بود . او توصیه های زیادی به ما می کند ، چه وقتی کوچک تر بودیم و چه حالا و انتظارات زیادی هم از ما دارد و از او خیلی ممنونیم .

    و "تاتا" برایت چه مفهومی دارد ؟
    او مثل مادر دوم من بود . وقتی جوان تر بودیم ، مادرم خیلی مشغول میوه فروشی بود و به طور مثال ، صبح ها نمی توانست برای ما صبحانه درست کند و "تاتا" این کار را می کرد . همیشه ساندویچ های من را درست می کرد و برای من ، خواهرم ، تاتای من ، مثل مادر دوم من است .

    فرد مورد اعتمادت هم بود . برای یک پسر خیلی کم پیش می آید که به خواهرش اعتماد کند ؟
    نه ، ما همیشه اعتماد زیادی به او داشتیم . حتی وقتی که کوچک بودیم و حالا که بزرگ تر شده ایم نیز همین طور است و به او ، همین احساس را داریم . او همیشه اعتماد زیادی به ما داشت و چیزهای زیادی را به او می گفتیم و همانطور که قبلا گفتم ، همیشه در کنار ما بود ، مثل یک مادر دوم . مسائلمان را به او می گفتیم چرا که می دانستیم که همیشه به ما کمک می کند .

    خواهر زاده ات ، "دانیلا" چطور ؟ وقتی اسمش را می آوریم چهره ات عوض می شود ؟
    او زیباست ، قوق العاده است . وقتی متولد شد همه خوشحال بودیم . نه تنها من ، بلکه کل فامیل . خواهرم عکسها و ویدئوهایش را هر روز برایم می فرستد چرا که به علت کارم نمی توانم نزدیک او باشم .

    در موتریل زندگی می کنند؟
    بله . و وقتی که برای کاری بیرون می روند ، مثل رفتن به ساحل ، کلیپ هایشان را برایم می فرستند . یکی از این کلیپ ها مربوط به زمانی است که یاد گرفت اسم من را بگوید ، خوزه . برایم خیلی خاص است که چطور اسم من را یاد گرفت و من را دایی صدا می زند .

    فقط دو سال دارد اما تلفنی به تو کلماتی نظیر "دایی ، گل " را می گوید .
    این کلمات ، اولین کلماتی هستند که یاد گرفته است چرا که از زمان حضورم در اسپانیول بازیهایم را می دید و آنها من را در تلویزیون به او نشان می دادند و می گفتند :" دایی ، دایی ، گل ! " برای من ، این خیلی خاص است .

    حالا که بحث از افراد مهم شد ، در اول مصاحبه در مورد ترانه Háblame و شخصی به نام "مارتا" حرف زدیم . او وارد زندگیت شد ، آینده ات را عوض کرد و شاید بدون او به این جا نمی رسیدی .
    بله ، برای من خیلی خاص است . در یک لحظه خیلی مهم به زندگی من آمد و مرا خیلی پخته تر کرد و ما را با متانت ، پختگی و ادبش ، آماده تر کرد . او همیشه در کنارم بوده است ، در لحظات خوب بود . دخترش ، "پائولا" ، مثل دختر من است . او را همچون خودم می دانم و زندگی را همچون دیگر خانواده ها می گذرانیم . من خیلی خوشحال هستم و آینده ای مملو از نشاط و امید را می بینم و واقعیت این است که به او خیلی مدیونم .

    انگار خیلی دوستش داری ؟
    در ترانه ای که پخش شد هم معلوم بود . آن را برای او انتخاب کردم . در لحظات خوبی در حال حاضر هستم و اعتقاد دارم که او زندگیم را عوض کرده است .

    وقتی که در مورد چنین فردی صحبت می کنی ، معلوم است که برایش احترام زیادی قائلی . او چه چیزی را در زندگیت عوض کرد ؟
    او مرا کامل کرد . همان طور که قبلا گفتم به من امید زیاد ، پختگی زیاد و نشاط زیاد داد . حالا آینده را با نشاط بیشتر می بینم چرا که می دانم که شرایط به نفعم خواهد بود و به خودم اعتماد بیشتری دارم . او باعث شد که چیزها را کاملا متفاوت ببینم . کاملا متفاوت از برادر یا پدرم . او خیلی رو راست و پخته است ، خیلی هم خاص است .

    خوب است که یک نفر مستقیما به تو خوبی ها و بدی هایت را بگوید . این را می گویم چرا که در بسیاری از موارد ، فوتبالی ها توسط افرادی احاطه شده اند که فقط خوبی هایشان را به آنها می گویند و افراد کمی هستند که چیزهای بدی که باید گفته شود را می گویند .
    به نظرم هیچ گاه نیازی به گفتن چیزهای خوب نیست اما همیشه نیاز است تا بدی ها گوشزد شود تا تصحیح شوند یا تغییر پیدا کنند . در مورد خوبی ها که خودت هم می دانی خوب بوده ای اما در مورد بدی ها ، اگر به تو گفته نشود ، نمی توانی تصحیحشان کنی . به نظرم باید از بدی ها درس گرفت و اگر کار خوبی انجام دهیم هم باید تلاش کنیم تا به آن ادامه دهیم .

    می دانم که اهل لباس شستن نیستی ، اما خب غذا می پزی ؟
    بله ، خیلی خوب .

    منظور دقیقت چیست ؟ یعنی این که می توانی یک روز برای کل ترکیب رئال مادرید غذا آماده کنی ؟
    خب نمی دانم که برای آن تعداد نفرات می توانم یا نه اما در خانه خیلی خوب غذا می پزم . "مارتا" خیلی سختگیر است که چه بخوریم ، همیشه در خانه خیلی خوب م خوریم .

    غذای سرآشپز تو چیست ؟
    غذای سرآشپز من ؟

    غذای مخصوصی که خیلی خوب درست می کنی ...
    پاستا و برنج درست کردن را دوست دارم ... یک خاطره از زمان حضور خودم و برادرم در مادرید دارم . ما پائیا درست کردیم و عالی شده بود .

    واقعا ؟
    بله ، بله . نمی دانستیم که چه کار کنیم اما فوق العاده شد . من چیزهای ساده را دوست دارم اما در آشپزی از مارتا هم کمک می گیرم . البته ترجیح می دهم خودش این کار را انجام دهد .

    نمی شود از خانواده کایخون صحبت کرد و پسر عمه ات "آنتونیو" را فراموش کرد ...
    خیلی بزرگ است .

    منظورت هیکلش است یا نه ...
    نه تنها از نظر هیکلی بلکه قلبش، همه چیز . "آنتونیو" یک ستاره است . او دو سال از من کوچک تر است اما خیلی درشت تر است . همیشه و در بچگی با ما بوده و با هم بازی می کردیم . با یکدیگر به جاهای مختلف می رفتیم . واقعا با هم هماهنگ بودیم . یادم است که مادرش که عمه فینای من بود و پدرش ، آنتونیو ، فوق العاده بودند . او همیشه به دیگر افراد توجه می کرد . به ما زنگ می زند و برایمان پیام می فرستد . او به آلیکانته هم می رود . در چیزهای زیادی با او سهیم هستیم و او هم فرد خاصی در زندگی من است .

    تحصیل می کند ؟
    بله ، در "گرانادا" .

    نام اولین تیمت ، "کاستا تروپیکال" بود . وقتی به این تیم پیوستی ، چند ساله بودی ؟
    فکر کنم ، هفت ، هشت تقریبا . در موتریل یک زمین کثیف به نام لاناسیا وجود داشت . خاوی و رائول هم در تیم بودند و هر روز عصر با هم تیمی ها تمرین می کردیم . وران خوبی بود . یک مربی بسیار پر توقع به نام فرناندو مونوز داشتیم که به ما خیلی چیزها یاد داد و همیشه به یادش هستیم . در همان جا رویاهایمان را شروع کردیم .

    همیشه از "فرناندو مونوز" یاد می کنی . یکی از کلیدی ترین افراد در زندگی توست . به این خاطر که راه فوتبال حرفه ای را به تو نشان داد ؟ چرا همیشه می گویی که فرد مهمی در زندگیت است ؟
    چون که وقتی خیلی جوان بودم مرا زیر پر و بالش گرفت و به من کمک کرد تا از نظر شخصیتی و بازیگری شکل بگیرم . او از ما انتظارات زیادی را داشت . سالها با او بودم و به همین خاطر است که به او احساس دین می کنم چرا که به من کمک کرد تا از نظر شخصیتی و فوتبالیستی شکل بگیریم . تا این که در زمانی که 13 ، 14 ساله بودیم و رفتیم ...

    در 14 سالگی به رئال مادرید پیوستی. از اولین بازی که پیراهن رئال مادرید را پوشیدی چه خاطراتی داری؟
    من روز اول تمرین را در زمین تمرین قدیمی کاستیانا رو خوب به یاد دارم. من با ماشین پدرم به آنجا رسیدم هر چند گم شده بودیم و دیر به آنجا رسیدیم چون بطور خاصی از موتریل حرکت کردیم. برای ما این یک رویا بود برای این که تیم مورد علاقه ما همیشه رئال مادرید بود و من همیشه رویای بازی در تیم اصلی را در ذهنم داشتم. روی برچسب هایی که جمع می کردم و به آنها نگاه می کردم. پس این برایم بسیار پرمعنی است که پیراهنی را بپوشم که لوگویی دارد که با تمام وجود عاشق آن هستم...

    آیا می توانی خوزه ماریا کایخون در آکادمی رئال مادرید را یادآوری کنی؟ هر بازی خاصی یا یک جلسه ی تمرین یا هر خاطره غیر قابل تکراری؟
    من خیلی از بازی ها را به یاد دارم، خیلی از تورنمنت هایی که بردیم و من با گرانرو،آدان،لورا و ...هم تیمی بودم. هم چنین مدرسه آکادمی را هم به یاد دارم. خیلی خوب بود و ما آنجا درسمان را هم می خواندیم و و بسیاری از مردم را می دیدیم که من هنوز با بعضی از آنها در تماس هستم.

    بهترین بازیکنی که در آکادمی رئال مادرید با او تقابل داشتی چه کسی بود ؟ مهم نیست که پایان خوشی داشته یا نه ، فقط یکی را بگو که خیلی خوب بود .
    خیلی ها بودند . برخی ها فوق العاده بودند ، بهتر از من . اما شرایط و بدشانس گریبانگیرشان شد . اما بسیاری هم دوران خوشی داشتند . بسیاری بازیهای خوبی انجام می دانند و فکر می کردیم که بازیکن بزرگی می شوند اما زندگی بر وفق مرادشان پیش نرفت .

    همیشه گفتی بازیکنی که بیشترین تغییر را در تو ایجاد کرد ، ایکر کاسیاس است.
    برای من او یک مرجع است. او کاپیتان تیم ملی و باشگاهش است و بسیار متواضع است. او بسیار احساس مسئولیت می کند و بسیار پراحساس است. من به او توجه می کنم. من تلاش کردم تا از او خیلی یاد بگیرم. چون از شخصیت او خیلی خوشم می آید.

    چگونه در اسپانیول رشد کردی؟
    من پخته تر شدم و از نظر شخصیتی ، رشد کردم. من از "پوچتینو" خیلی چیزها یاد گرفتم . او به من خیلی کمک کرد. او در مورد فوتبال و همینطور زندگی بسیار می فهمد. او مرا بسیار کمک کرد. وقتی فقط 18 سال داری واقعا خیلی در مورد زندگی نمی فهمی. و بعد از آن من خیلی چیزها یاد گرفتم چون وقتی 21 یا 22 سال داری هنوز یک پسربچه ای... او خیلی چیزها را به من یاد داد و از او ممنونم.

    وقتی گفتی چیزهای زیادی در مورد زندگیت به تو یاد داد ، منظورت چه بود ؟
    او به من یاد داد که متواضع ، قابل احترام و منسجم باشم . اعتقاد دارم که روز به روز ، اوضاع فوق العاده تر می شوند . با تلاش روزمره . اعتقاد دارم که بدون این ها ، هیچ گاه به جایی نخواهم رسید . در هر جلسه تمرینی ، باید اعتقاد داشته باشی که آماده هستی . چه قرار است بازی کنی ، چه نه .به نظرم همین اعتقاد به من کمک کرد تا بازیهای زیادی را در اسپانیول در لالیگا انجام دهم و به سطحی که اکنون در آن قرار دارم ، برسم .

    بعد از آن تو با خوزه مورینیو مواجه شدی و او هم خوزه کایخون را پسندید. این برای یک بازیکن چقدر معنی دارد که مربی ای مثل مورینیو این قدر روی تو اعتماد داشته باشد. او گفت که او تو را می خواسته....
    باور نمی کردم. این یک رویا بود که بهترین مربی جهان به تو اعتماد داشته باشد . این یک رویاست و باورش نمی کردم اما به تحقق پیوست . ولی صادقانه بگویم این بسیار فوق العاده است که باشگاه به من اعتماد دارد. من یک قرارداد 5 ساله دارم و از آکادمی هم هستم و در این کورس خواهم ماند و تا سر حد مرگ از این پیراهن دفاع خواهم کرد. باید در این مدت توانایی هایم را نشان دهم . از وقتی بچه بودم ، هوادار رئال مادرید بودم .

    مورینیو برایت چه مفهومی دارد ؟
    مورینیو بهترین مربی جهان است و شخصیتی بسیار خاص و صمیمی دارد. او به بازیکنان هم بسیار نزدیک است. او هر چیز را بسیار صریح و شفاف رو در رو به تو می گوید حتی اگر مفهوم مخفی داشته باشد. فکر می کنم از او چیزهای بسیاری می توان آموخت. رو در رویت خوبی ها و بدی ها را می گوید .

    نظرت چیست که افراد زیادی از بیرون هستند که مورینیو را با آن دید نمی بینند ؟ آنها اعتقاد دارند که مورینیو خیلی سرد است ، چرا ؟!
    چرا که نمی دانند که او چگونه است . نمی دانند که روز به روز کار می کند و فقط ، نوع کنفرانس های مطبوعاتی او را می بینند . او از این باشگاه تا سر حد مرگ دفاع می کند ، مثل همه ما . بازیکنان هم همین طور هستند . چرا که او را به طور روزمره نمی بینند و او را از نزدیک نمی شناسند . او یک فرد پر توقع است و کل روز را با ما سپری می کند . اشتباه است که مردم او را این گونه ببینند چرا که کاملا متفاوت است .

    برگشتنت به رئال مادرید برایت چه مفهومی داشت؟
    آرزویی بود که به تحقق پیوست. این جا را وقتی 21 ساله بودم ترک کردم این آسان نبود چون من خیلی از بازیکنان را از سیستم جوانان دیده بودم که در تیم اصلی بازی کرده بودند. مانند گرانرو، نگردو و خاوی گارسیا. من از خودم پرسیدم که چرا نباید کنار آنها بازی کنم؟ اما زندگی همیشه بسیار مرموز است. من سه سال را در اسپانیول سپری کردم و ثابت کردم که مهم هستم. من از نظر شخصیتی و فوتبال بسیار پیشرفت کردم. سخت کوشی ام مرا خیلی کمک کرد تا الان اینجا باشم و حالا به این ، افتخار می کنم .

    وقتی باشگاه را ترک می کردی فکر می کردی روزی برگردی؟
    نه ، اگر راستش را بخواهید من به برگشتن فکر نمی کردم. من فکر می کردم مدت بسیار زیادی را در اسپانیول خواهم بود. آنجا واقعا یک باشگاه بود که اعضا بسیار باهم دوست بودند و همیشه مرا بسیار حمایت می کردند. من همیشه آنجا خوشحال بودم و حمایت هواداران، بازیکنان و کادر فنی را داشتم. وقتی موقعیت این پیش آمد که به رئال مادرید(بزرگترین باشگاه جهان) بیایم می دانستم که نمی توانم نه بگویم.

    همانطور که می دانید رئال مادرید همیشه در اخبار هست .یک عکس یا یک جمله ی جنجالی که یک بازیکن یا مربی به زبان آورده همه و همه گزارش می شوند. الان می گویند که تیم خیلی با هم هم دل نیستند!
    کسانی که این حرف ها را می زنند واقعا نمی دانند که بازیکنان و تیم چقدر برای موفقیت تشنه اند. ما مانند یک خانواده ایم. مثل آن که روی یک قایق هستیم و جلو می رویم و تا جایی که می توانیم به هم کمک می کنیم. این خیلی آسان است که ببینیم چه رابطه ی خوبی داریم وقتی در جلسه تمرین یا در زمین بازی برای مسابقه هستیم. هر ** متضاد این فکر می کند اشتباه بزرگی می کند.

    این بهترین رختکنی است که در آن بوده ای ؟
    بله ، بی تردید . من قبلا هم در رختکن های خوبی بودم با افراد محترمی که توصیه های زیادی می کردند ، اما ... اعتقاد دارم که این رختکن با افرادی که در آن است ، بهترین است .

    واکنشت چه بود وقتی که شنیدی بر اساس ملیت ها ، در تیم باندهایی ایجاد شده است . برخی افراد هم این را باور می کنند ، به خصوص اگر در این جو نباشند .
    این ، چرت و پرت است . درست است که ملیت های زیادی در رختکن هستند اما همه ما با هم خیلی هماهنگ هستیم . برخی ها زیاد اسپانیولی بلند نیستند اما به آنها کمک می کنیم تا ذره ذره بفهمند که چه می گوییم . شوخی هم می کنیم ... همان طور که قبلا گفتم هر کسی که این چیزها را می گوید ، با رختکن رئال مادرید آشنایی ندارد .

    چه کسی تو را وقتی تازه به تیم برگشته بودی بیشتر کمک کرد؟ احتمالا موقع وارد شدن به رختکن بهترین تیم جهان خیلی دستپاچه بودی...
    همه مرا کمک کردند ولی بطور خاص کسانی که از قبل می شناختم مانند آربلوا، کاسیاس، راموس، گرانرو و آدان بیشتر کمکم کردند. من با بعضی از آنها بازی کرده بودم و بعضی را از زمان تیم جوانان می شناسم. همه مرا کمک کردند و این باری من بسیار خوب بود. خیلی افتخار می کنم که الان اینجا هستم. هیچ شکایتی نسبت به این تیم ندارم و به جایی که در آن هستم افتخار می کنم.

    رئال مادرید زمانی که یک بازی را نمی برد ، درست است که در حال خوبی نیست اما یک روز پس از بازی شرایط به حالت عادی بر می گردد تا روزها طبق روال عادی پیش بروند ...
    طبعیتا هیچ ** دوست ندارد ببازد یا مساوی کند . رئال مادرید نیز همیشه به بردن فکر می کند اما هیچ گاه نمی توان نا امید شد . می دانیم که ما رئال مادرید هستیم و همیشه به دنبال بردن خواهیم بود . لالیگا امسال خیلی مشکل خواهد بود و می بینیم که تیمهای خوبی آماده مصاف با ما هستند ...

    لالیگا دیگر دو قطبی نیست ...
    نه ، آن طور که مردم می گویند نیست . ما هیچ گاه نا امید نمی شویم و باید آماده باشیم تا در هر بازی ، سه امتیاز را بگیریم .

    فصل تازه شروع شده و راه زیادی هم در پیش است .
    نمی توانیم شروع بدی داشته باشیم و بعد به قهرمانی فکر نکنیم . درست است که بد بودیم اما باید سعی کنیم در لالیگا و چمپیونزلیگ به روند بردهایمان ادامه دهیم . تمام تلاشمان را می کنیم تا در هر سه تورنمنت ، برد را کسب کنیم .

    برای مادریدیستاهایی که تو را می بینند چه چیزی برای گفتن داری؟
    رئال مادرید یک تیم فوق العاده متشکل از اعضایی با توانایی های منحصر بفرد است. کادر فنی ما عالی است و مطمئنا یکی از بهترین ها در جهان است. ما باید با تمام توانمان در هر زمانی برای دفاع از این لوگو به میدان برویم. ما برای بدست آوردن هر سه جام بیشترین توانمان را خواهیم گذاشت. اگر ما این کار را بکنیم لذت خواهیم برد ولی برای این که تماشاگران را شاد کرده ایم خیلی بیشتر لذت خواهیم برد.

    این یک رسم است که هر بازیکنی که به این برنامه می آید یک امضا در این جدول می زند، برای دست اندر کاران این برنامه و مخصوصا تمام مادریدیستاهایی که این برنامه را می بینند. ضمن این که امضا می کنی به ما بگو که آرزوهایت برای این فصل چیست؟ هم شخصی و هم حرفه ای
    رویایم بی تردید کسب هر سه جام است . من به مادرید آمده ام تا هم به تیم کمک کنم و هم به عنوان یک بازیکن رشد کنم. من می خواهم که جام ها را با سخت کوشی و جنگندگی در در هر یک از مسابقات تا آخرین لحظه ببرم. ما می خواهیم که به هر چیز ممکنی دست پیدا کنیم. بطور شخصی من می خواهم هم به عنوان یک بازیکن و هم به عنوان یک انسان رشد کنم. من می خواهم تا به کسب تجربه و بزرگ شدن ادامه دهم و از موقعیت های موجود در زندگی ام نهایت استفاده را ببرم. من می خواهم با بازی های خوب به همه مادریدیستاها ثابت کنم که لیاقت پوشیدن این پیراهن را دارم

  6. 3کاربر از ali6741 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    abady (4th October 2011),elc.rgb (18th October 2011),hamed_p (4th October 2011)

  7. #4


    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل سکونت
    فارس
    شغل و حرفه
    آزاد
    سن
    47
    نوشته ها
    5,438
    تشکر ها
    7,585
    19,314 سپاس از4,292 پست

    پیش فرض

    حمايت مدافع جوان رئال از آقاي خاص


    مدافع فرانسوي تيم فوتبال رئال مادريد اسپانيا گفت: هرگز از نيمکت‌نشيني ناراحت نمي شوم و مطمئنم که مورينيو مي داند چه بايد بکند.
    Click here to enlarge
    به نقل از آس اسپانیا، رافائل واران مدافع با اخلاق رئال مادرید که در 270 دقیقه بازی خود حتی یک بار هم مرتکب خطا نشده تصریح کرد: مورینیو مربی کوچکی نیست و خوب می‌داند که چه باید بکند. گاهی از من می‌خواهد که در تیم ذخیره باشم و مطمئن می‌شوم که هفته بعد بازی نخواهم کرد؛ اما هرگز ناراحت نمی‌شوم و با اشتیاق بیشتری تمرین می‌کنم تا دوباره به اوج برسم.
    وی ادامه داد: جو بسیار مثبتی در تمرینات تیمی وجود دارد و از این بابت بسیار خوشحالم و عضویت در رئال مادرید را افتخار بزرگی برای خود می‌دانم.



  8. 2کاربر از ali6741 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    abady (4th October 2011),hamed_p (4th October 2011)

  9. #5


    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل سکونت
    فارس
    شغل و حرفه
    آزاد
    سن
    47
    نوشته ها
    5,438
    تشکر ها
    7,585
    19,314 سپاس از4,292 پست

    پیش فرض

    هیگوائین: " مورینیو به من تبریک گفت "

    مرجع خبري رئال مادريد: گونزالو هیگوائین، پس از بازی فوق العاده ای که برابر اسپانیول داشت، در مورد شرایط خودش و تیم با آس صحبت کرد .
    Click here to enlarge

    سه گل ، یک انگیزه روحی عالی برای تو بود .
    خیلی خوشحالم . به چنین بازی احتیاج داشتم . به خصوص پس از شرایطی که داشتم ، می خواستم که به روند بازیها برگردم .

    مورینیو به خاطر هت تریکت به تو تبریک گفت ؟
    بله ، تبریک گفت . خیلی خوشحال بودم . همین طور هم تیمی ها . همه می دانند که من با مصدومیتم جنگیدم و همین قضیه به من خیلی صدمه زد .

    مصدومیت بنزما باعث رسیدن فرصت به تو شد .
    فکر می کردم که فرصت داشته باشم . اما روی من حساب نشد تا این که در این بازی به زمین رفتم و توانستم نود دقیقه کامل بازی کنم که مدتها بود برایم رخ نداده بود . خیلی خوشحالم .

    در سه بازی اخیر ، تیمت هم 13 گل زده است .
    این قابل اعتناست و آن را باید کار همه دانست . از مهاجمان گرفته تا خط دفاع ، همه کارشان را خوب انجام دادند .

    قبل از بازی ، نتیجه بازی بارسا را می دانستید ؟ این روی روندتان نتیجه گذاشت ؟
    می دانستیم که بارسلونا برده است و باید ببریم و این فرصت را از دست ندهیم .

    سه گل زدی اما گل دومت چیز دیگری بود .
    واقعا فرصت خوبی بود . آلوارو یک پاس عالی به من داد و من سریع ترین گزینه را انتخاب کردم که شرایط عالی پیش رفت . در چنین شرایطی باید سریع فکر کرد .

    مربی می گفت که تو دچار یک مصدومیت جدی بودی و نتوانستی در پیش فصل بهترین نمایشت را داشته باشی . حالا صد در صد هستی ؟
    خیلی کار کردم تا بهتر شوم . بازی با اسپانیول برایم خیلی خوب بود و خیلی خوشحال هستم .


  10. 2کاربر از ali6741 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    abady (6th October 2011),elc.rgb (18th October 2011)

  11. #6


    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل سکونت
    فارس
    شغل و حرفه
    آزاد
    سن
    47
    نوشته ها
    5,438
    تشکر ها
    7,585
    19,314 سپاس از4,292 پست

    پیش فرض

    کریستیانو: " خیالتان تخت ، امسال بارسا را می بریم "

    مرجع خبري رئال مادريد: یکی از نکات قابل توجه حضور کریستیانو در مرکز معلولان ذهنی ناواس ده تولوزا ، زمانی رخ داد که آمادور ، پسری که جثه اش به بزرگی قلبش بود از ستاره پرتغالی سوالی پرسید :" ببین کریستیانو ، تو نامبر وان هستی ، بهتر از مسی . اما جواب من را بده . امسال بارسا را شکست می دهید ؟ " این بازیکن که یکی از نمادهای اصلی پروژه مورینیوست به این پسر نگاه کرد ، او را با بازوی راستش در بغل گرفت و گفت :" خیالت راحت ، امسال بارسا را شکست می دهیم . "

    Click here to enlarge

    آمادور طوری خوشحال کرد که انگار بنزما یا هیگوائین در برنابئو گلزنی کرده اند . آن قدر خوشحال بود که تصمیم گرفت که لیدر برنامه شود و از 51 همکلاسی خود در این مرکز درخواستی داشته باشد :" حالا همه با هم سرود رئال مادرید را بخوانید " . شماره 7 رئال مادرید از تعصب این پسر ذوق زده شده بود و شروع به خواندن با او کرد . خورخه مندس ، وکیل ستاره پرتغالی می گوید :" هیچ گاه کریستیانو را این گونه ندیده بودم . او هم یک پسر بچه بزرگ است و در مورد این چیزها هیجان زده می شود . "

    سرجراریو بلماسادا ، رئیس این مرکز ، هدایایی را به بازیکن پرتغالی از طریق دانش آموزان اهدا کرد (هر چند که خود آنها هم نمی دانستند در این کادو ها چیست ) .

    دیگر فرد خوش شانسی که توانست در طول این بازدید کریستیانو را سورپرایز کند ، سرپرست گروه موزیک معروف کامئو بود که رکورد دار فروش آلبوم تکنو در پانزده سال اخیر در اسپانیول بوده است . نام او دایونی بود که خودش هم افشا کرد رئال مادریدی است .

  12. 2کاربر از ali6741 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    abady (6th October 2011),elc.rgb (18th October 2011)

  13. #7


    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل سکونت
    فارس
    شغل و حرفه
    آزاد
    سن
    47
    نوشته ها
    5,438
    تشکر ها
    7,585
    19,314 سپاس از4,292 پست

    پیش فرض

    گزارشی از دیدار کریستیانوی خوش قلب از یک آسایشگاه معلولین

    مرجع خبري رئال مادريد: محله "سن کریستوبال" ، محله ای کارگری در جنوب مادرید است . در کنار مسیرهای راه آهن ، مدرسه ای به نام "ناواس تولوزا" وجود دارد که رائول گونزالس بلانکو تا سن 17 سالگی در آن به کلاس می رفت تا این که دست روزگار او را به فوتبال کشاند تا یکی از اسطوره های برنابئو شود .
    در یکی از گوشه های این مدرسه ، سالها پیش مکانی برای نگه داری 52 کودک و بزرگسالان که دچار معلولیت ذهنی هستند ، تعبیه شد . در مجموع 17 کارمند ، در حال نگه داری ، این اشخاص هستند که دچار مشکلات ذهنی هستند .

    پنجشنبه گذشته ، ساعت 15:35 ، در آمفی تئاتر این مجموعه ، کریستیانو رونالدو حاضر شد . مربیان به شاگردان خود نگفته بودند.
    کریستیانو با خودروی خود و یک لبخند ملیح ، آمد و بچه هایی که در حال به فراموشی سپرده شده بودن بسر می بردند ، سر زد . یکی از آن ها که در ابتدا از شدت تعجب چشمانش گرد شده بود گفت :" خدای من ، این کریستیانو رونالدوست ! "

    آمادور که برق چشمانش مشخص بود ، کاملا از این حرکت انساندوستانه کریستیانو که به خاطر کمک به اتحادیه خانواده ها و کودکان با مراقبت های ویژه در نظر گرفته شده بود ، به وجد آمده بود . بازیکن پرتغالی بدون یک لحظه تردید ، او را در آغوش گرفت . سپس به بقیه گفت :" چطورید ؟ از مادرید هستید ؟ " یک مرد جوان 22 ساله با بی ربایی همچون یک پسر سه ساله گفت :" کریستیانو ، من طرفدار اتلتیکو هستم ، اما تو بهترینی ... "

    Click here to enlarge

    هیجان

    ستاره پرتغالی ، شم انساندوستانه و دوست داشتنی خود را در زمان بازدیدش از کلاس ها ی این مدرسه به نمایش گذاشت . چند صحنه برایش تکان دهنده بود و چند باری به "مندس" ، دوست و وکیلش گفت :" خورخه ، این خیلی مشکل است اما این ها فوق العاده هستند ."

    "سخراریو" ، مدیر "ناواس تولوزا" که بدنسازی درس می دهد ، در این ملاقات کریستیانو رونالدو را همراهی می کرد . ستاره پرتغالی برای 43 دقیقه فشارهای روزانه خود را که باعث می شد خودش را "خوش تیپ ، ثروتمند و بهترین " بخواند کنار گذاشت.

    کریستیانو با لبخند به یاد دوران مدرسه خود در فونچال افتاد و به این بچه های معلول ، یک چیز با ارزش داد: خوش بینی و لبخند!


  14. 2کاربر از ali6741 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    abady (6th October 2011),elc.rgb (18th October 2011)

  15. #8


    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل سکونت
    فارس
    شغل و حرفه
    آزاد
    سن
    47
    نوشته ها
    5,438
    تشکر ها
    7,585
    19,314 سپاس از4,292 پست

    پیش فرض

    شایعه در ایتالیا : پیش قرارداد رئال با هازارد

    Click here to enlarge

    مرجع خبري رئال مادريد: ادن هازارد یکی از با ارزش ترین بازیکنان لیگ فرانسه است و در روزهای اخیر نامش پیرامون چندین باشگاه اروپایی شامل رئال مادرید مطرح شده است . حالا به گزارش منابع موقع از ایتالیا ، رئال مادرید پیش قرارداد را هم برای خرید این بازیکن در فصل آینده امضا کرده است .

    ادن هازارد در سن 20 سالگی ، نگاه کل دنیای فوتبال را به جود جلب کرده است . این بازیساز بلژیکی بیشتر با زیدان قیاس می شود . آرسنال ، اینتر و رئال مادرید هم از جدی ترین مشتریانش هستند .

    حالا مطبوعات ایتالیا مدعی هستند که رئال مادرید از بقیه جلو افتاده و کار خرید هازارد در فصل آینده را قطعی کرده است . پیش قراردادی هم امضا شده که اول ژولای علنی می شود و این بازیکن پیشنهاد رئال مادرید را به تن می کند .
    زیدان بارها رسما به این بازیکن ابراز تمایل کرده و امیدوار است که همچون واران او را به برنابئو بیاورد .


  16. 2کاربر از ali6741 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    abady (6th October 2011),elc.rgb (18th October 2011)

  17. #9


    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل سکونت
    فارس
    شغل و حرفه
    آزاد
    سن
    47
    نوشته ها
    5,438
    تشکر ها
    7,585
    19,314 سپاس از4,292 پست

    پیش فرض

    رئال مادرید ، سومین برند ورزشی با ارزش دنیا!

    مرجع خبري رئال مادريد: مجله فوربس ، در نسخه جدیدش به بررسی با ارزش ترین برند های ورزشی جهان پرداخته است . در بخش تیمها ، برند رئال مادرید با ارزشی بالغ بر 264 میلیون دلار ، در جایگاه سوم قرار گرفته است .

    Click here to enlarge

    تنها تیم یانکی های نیویورک با 340 میلیون دلار ارزش و منچستر یونایتد با 269 میلیون که فاصله ای اندک تا رئال دارند ، در جایگاه های بالاتر قرار گرفته اند .

    باقی تیمها نتوانسته اند برند خود را به سقف ارزش 200 میلیون دلار برسانند و به طور مثال بارسلونا با 172 میلیون دلار ارزش ، در جایگاه پنجم است .

    در میان ده تای برتر لیست ، شش تیم از فوتبال هستند . بالاتر از بارسلونا ، بایرن مونیخ با 179 میلیون دلار ارزش قرار دارد ، آرسنال با 158 میلیون یورو در جایگاه هشتم است و میلان با 147 میلیون ، نهم .

    همچنین در میان ورزشکاران ، تایگر وودز با ارزش 55 میلیون دلاری ، صدرنشین بلامنازع است و راجر فدرر با 26 میلیون و فیک میکلسون با 24 میلیون در رده های بعدی هستند . در میان ده ورزشکار برتر فقط دو تا از فوتبال هستند . دیوید بکام با 20 میلیون دلار در جایگاه چهارم است و کریستیانو با هشت میلیون دلار ، چهارم .


  18. 2کاربر از ali6741 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    abady (6th October 2011),elc.rgb (18th October 2011)

  19. #10


    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    محل سکونت
    فارس
    شغل و حرفه
    آزاد
    سن
    47
    نوشته ها
    5,438
    تشکر ها
    7,585
    19,314 سپاس از4,292 پست

    پیش فرض

    نصف گلهای این فصل رئال ، کمتر از 20 ثانیه زمان می خواسته اند!

    Click here to enlarge

    مرجع خبري رئال مادريد: رئال مادرید دیگر تیم مورینیو نیست ، تیم بولت است! در واقع رئال مادرید به همان سرعتی گل می زند که دونده جامائیکایی ، صد متر را می دود!
    رکورد جهانی حسین در دوی صد متر ، 9.58 ثانیه است . رئال مادرید برابر رایو روی یک ضد حمله با 9.40 ثانیه به گل رسید که یک ضد حمله برق آسا بود .

    اما آمار رئال ماردید فوق العاده تر از این هم هست! 14 گل در کمتر از بیست ثانیه به ثمر رسیده است که در واقع 28 گل از شمار گلهای رئال مادرید در 10 بازی رسمی است! هشت تا از این گلها در کمتر از 15 ثانیه بوده اند و برای چهار تا فقط 10 ثانیه زمان لازم بوده است!


  20. 2کاربر از ali6741 بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    abady (6th October 2011),elc.rgb (18th October 2011)

صفحه 4 از 19 نخستنخست 1234567891011121314 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  


Copyright ©2000 - 2013, Jelsoft Enterprises Ltd کیــــــــــان ستـــــــــــ ...® اولین و بزرگترین سایت فوق تخصصی الکترونیک در ایران



Cultural Forum | Study at Malaysian University