خاطره ای دیگر ....
سلام
مغازه ای داشتم که درب آن شیشه ای بود (سکوریتی ) ! ........
یک روز آنقدر درب را تمیز کرده بودم که فکر میکردی اصلا دری وجود ندارد .... در آن روز یک تلویزیون برای تعمیر آورده بودند ، و ایراد آن این بود که بر اثر ضربه و افتادن از میز تلویزیون لامپ تصویر شکسته بود که لامپ آن را تعویض کردم و مشتری برای تحویل آمد !!!
هزینه تعمیر را حساب کرد (فکر کنم حدود 50 هزار تومان شده بود ) تلویزیون را بلند کرد و به سوی در روانه شد .....!!!!...... خوردن به در همانا ، شکستن شیشه همانا ، افتادن تلویزیون از دست آن همانا ، شکستن قاب و مجددا لامپ تصویر هم همانا .......
نکات جالب قضیه : من خدمت مشتری عرض کردم که این تلویزیون ارزش تعویض لامپ ندارد و اگر یکی دیگر تهیه کند بهتر است ، ولی توجهی نکرد !
اون بیچاره یک پنجاه هزار تومان هزینه تعویض لامپ رو داد ، 110 هزار تومان هم هزینه شیشه مغازه من رو داد ، تلویزیون رو هم با همان شرایط داد به من و رفت .
نکته جالب دیگر اینکه : این بنده خدا برای ورود به مغازه درب را با دست خودش بازکرد و بست .... ولی هنگام رفتن یادش رفت که دری وجود دارد ...
من مدار ان را به رسم یادبود تا کنون در مغازه نگه داشتم !