پرسيد: «بابا! اگه دوستم يه کار بدي بکنه، من چي کار بايد بکنم؟» پدر جواب داد: «بايد بهش بگي اين کار خوبي نيست. اين کارو نکن!» پرسيد: « اگه روم نشه بهش بگم چي؟» جواب داد: «خب روي يه تيکه کاغذ بنويس بذار توي جيبش».
صبح که مرد براي رفتن به اداره آماده ميشد، در جيب کتش کاغذي پيدا کرد که: «بابا سلام. سيگار کشيدن کار خوبي نيست. لطفاً اين کار رو نکن!»