.تعمیـــرکاران کیان ست (kiansat.kim)تابع قوانین -جمهموری-اسلامی ایران میباشد و ارسال هر گونه مطلب سیاسی،مذهبی،غیراخلاقی و خرید و فروش متعلقات ماه-واره و دیگر موارد مجرمانه ممنوع میباشد وبا کاربران خاطی به شدت برخورد میگردد انجمن فقط تعمیرات لوازم الکترونیک میباشد...













سلام مهمان گرامی؛
به کیان ست خوش آمدید برای مشاهده انجمن با امکانات کامل می بايست از طريق این لینک عضو شوید.

http://teranzit.pw/uploads/14469017281.png
پیام خصوصی به مدیریت کل سایت ........... صفحه توضیحات و شرایط گروه ویژه ........... ...........
ارتباط تلگرامی با مدیریت سایت ................. ایدی تلگرام suportripair@ .................
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: من بدنم نيستم!

  1. #1


    تاریخ عضویت
    Aug 2009
    محل سکونت
    کیانست
    علایق
    موسیقی- الکترونیک
    شغل و حرفه
    استدیو سل آکورد
    نوشته ها
    623
    تشکر ها
    13,965
    4,381 سپاس از586 پست

    من بدنم نيستم!


    مرد آهنگري سکته مغزي کرده بود و به واسطه آن بخش سمت راست بدنش فلج شده بود. او چون خانه نشين شده بود ، دائم گريه مي کرد و هر وقت کسي احوالش را مي پرسيد بلافاصله بغضش مي ترکيد و زار زار در احوال خود مي گريست. سرانجام خانواده مرد دست به دامان شيوانا شدند و ازاو خواستند تا مرد آهنگر را دلداري دهد و با او صحبت کند.

    شيوانا به خانه مرد رفت و کنار بسترش نشست و احوالش را پرسيد. طبق معمول مرد ميانسال شروع به گريه نمود. شيوانا بي اعتنا به گريه مرد شروع به نقل داستاني کرد. او گفت:" روزي يکي از فرماندهان شجاع ارتش امپراتور براي جنگ با دشمن به جبهه نبرد رفت و همان روز اول در اثر اصابت شمشير دست راستش را از دست داد. فرمانده امپراتور را به درمانگاه بردند و زخمش را با آتش سوزاندند تا عفونت نکند. يک ماه بعد او از بستر برخاست و دوباره به جبهه رفت. چند روزبعد در اثر اصابت تيري پاي راستش از کار افتاد. اما او تسليم نشد و سربازانش را مجبور کرد که سوار بر گاري او را به خط مقدم جنگ ببرند. و در همان خط اول نبرد با بدن نيمه کاره اش کل عمليات را راهبري کرد تا ارتش را به پيروزي رساند."

    شيوانا سپس ساکت شد و دوباره رو به مرد ميانسال کرد و به او گفت:" خوب دوباره از تو مي پرسم حالت چطور است!؟"

    اينبار مرد ميانسال بدون اينکه گريه و زاري کند با لبخند سري تکان داد و گفت:" حق با شماست! من بدنم نيستم! پس خوبم!"و آنگاه به پسرش گفت که گاري را آماده کند چون مي خواهد با همان وضع نيمه فلج به مغازه آهنگري اش برود













    به جهان خرم ازآنم، که جهان خرم ازاوست
    عاشقم بر همه عالم، که همه عالم ازاوست


  2. 4کاربر از SURENA بخاطر ارسال این پست مفید سپاسگزاری کرده اند:

    KIAN FAR (28th October 2010),kiani (28th October 2010),مهرپور (28th October 2010),venusz (10th December 2012)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  


Copyright ©2000 - 2013, Jelsoft Enterprises Ltd کیــــــــــان ستـــــــــــ ...® اولین و بزرگترین سایت فوق تخصصی الکترونیک در ایران



Cultural Forum | Study at Malaysian University